ماراتنی به نام تسویه حساب

چند روزیه که شدید مشغول تسویه حساب دانشگاه هستم. چشم تون روز بد نبینه ، واقعاً آدمو کلافه میکنه، یه چیزی تو مایه هفت خوان رستم. وقتی خواستی تسویه حسابو شروع کنی، مسئول مربوطه دو سه تا برگه پر از جای امضاء و مهر به دستت میده ، میگه : خوش بگذره. حالا باید کفش آهنی به پا کنی و راه بیافتی. یه جاهایی میریو یه افرادیو می بینی و ازشون امضاء میگیری که توی این مدت تحصیلی بعضی هاشونو یک دفعه هم ندیدی. این تسویه حسابم برای خودش عالمی داره : یه جایی که سریع برات امضاء میکنه و مهر میزنه میگه به سلامت. یه جا اول بهت نگاهی میکنه ببینه تا حالا اصلاً دیدت یا نه، بعداً امضاء میکنه. یه جا میری، میگه باید کارشناس مدارکو نگاه کنه بعد از تاییدش، رئیس امضاء بزنه.  یه جا رئیسه نه میبینت نه میشناست، سریع امضاء میکنه ، یه جا میگن مسئولش نیست برو بعداً بیا، میگی کی بیام ، میگه آقا مگه من اینجا مسئول پاسخگویی مراجعانم، وظیفه من نیست برو از خودش بپرس کی میاد. یه جا میری سه چهار تا برگه دیگه میده میگه اینارو پر کن بعد رئیس تایید کنه بعد بده تایپ بشه بعد دوباره بیار رئیس تایید کنه و امضاء بزنه. یه جا میری میبنی شوهر مسئوله  زنگ زده احضارش کرده، مرخصی گرفته رفته، فرداش هم که میای می بینی تو اتاق همکاراش داره قصه تعریف میکنه و شعر می خونه بهش می گی دکتر ، مهندس، سرکار، آدم شریف لطفا تشریف بیار اینو برام امضاء کن، دادش در میاد آقا چه خبره من از صبح چند نفرو (یک نفر) مثل شما راه انداختم خسته شدم، این کار وظیفه من نیست و ... اینجاست که باید براش گریه کنی. خلاصه اینم شده وضعیت اسفبار دانشگاههای ایران چه دولتیش چه آزادش. یکی نیست بیاد بگه آخه با این همه پیشرفت تکنولوژی برای چی باید مثل عصر حجریا از این اتاق به اون اتاق بریم امضاء بگیریم. روسا و مسئولین دانشگاهها و وزارت علوم اگر به فکر باشند میان با راه اندازی سیستم شبکه ای و استفاده از تکنولوژی روز با اعلام اسم دانشجو به تمام قسمت ها از طریق شبکه، در خصوص تسویه حسابشان استعلام نموده و در عرض کمتر از یک روز تسویه حساب رو تموم می کنن. هرچند بعضی ها یا نمی دونند یا خودشونو به گمراهی میزنند یا از مردم آزاری خیلی خوش شون میاد. علی ایحال در آخر هم اینو به خودم گفتم و به شما هم می گم که : خانه از پای بست ویران است / خواجه در بند نقش ایوان است